جوان بسیجی

وبلاگ برادران بسیجی شهرستان میناب

جوان بسیجی

وبلاگ برادران بسیجی شهرستان میناب

جوان بسیجی

فضایی برای معرفی بسیجیان شهرستان میناب ( به ویژه بسیجیان روستای زهوکی ) و دستاوردهای هشت سال دفاع مقدس.

پایگاه مقاومت بسیج امام سجاد (ع) زهوکی

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان

یاد امام و شهدا

چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۰۵ ق.ظ

یاد امام و شهداء

یاد امام و شهدا

دل می بره کرب و بلا

بعضی شبا وقتی بابا

دل می بره کرب و بلا

کنج دلش غوغا می شه

یا بعضی وقتا دل شب

وقتی که از خواب پا می شه

می ره یه گوشه می شینه

آلبومشو وا می کنه

خوب می دونم گذشته شو

با اونا نجوا می کنه

درد و دل این روزاشو

با اونا نجوا میکنه

یاد امام و شهدا

دل و می بره کرب و بلا

می گم بابا اینا کین

که با لباسه خاکی اند

اما هزارتا کهکشون

سرتاسر هفت آسمون

مونده به زیر پرشون

می گه پسرم نور دلم

باغ گلم همه حاصلم

الهی هیچ مسافری

از رفیقاش جا نمونه

تو هم دعا کن که بابات

 غریب و تنها نمونه

یاد امام و شهدا

دل و می بره کرب بلا

اینا تو آسمون دل من

ستاره های سحر اند

به جون تو برای من

عزیزتر از برادرند

به کی بگم چه جور بگم

بعضی هاشون تو بیداری

بعضی هاشون تو رویاها

جلوه ی مولا رو دیدند

جذبه ی آقا رو دیدند

یاد امام و شهدا

دلُ می بره کرب و بلا

می گم بابا

چرا هر وقتی که شما

میرن کل جبهه ها

اسم شلمچه که می یاد

چه سریه چه رازیه

گاهی برافروخته می شی

مثل شمع سوخته می شی

می گه پسرم ای پسرم

نمک نزن بازم به زخم جگرم

سرتاسر جبهه همش

تجلی خدا بود به خدا

آخر دنیا بود به خدا

حضرت  زهرای بتول

با اینکه ما نوکرشیم

مادر ما بود به خدا

اما میون جبهه ها

شلمچه بیشتر از همه

گرفته بوی فاطمه

شب حمله همهمه بود

کی تو دلا واهمه بود

دعوا سر سربند یا فاطمه بود

ذکر لبا وقتی که یا زهرا می شد

همه گره هامون وا می شد

یاد امام و شهدا

دلُ می بره کرب و بلا

می گم بابا

این که علم تو دسته شه

صبح دو کوهه مستشِ

روی لباش یه زمزمه بود

این که جلوتر از همه است

بگو کیه

این ریقم که می بینی

میون دارِ هیئتا  بود

مسجدی بود بی ریا بود

با صبا و با خدا بود

یه شب توی میدون مین

آخر به آرزوش رسید

ترکشای خمپاره ها

هر دوتا دستا شو برید

یاد امام و شهدا

دلُ می بره کرب و بلا

این رفیقم پور احمدِ

تو عاشقا سرآمدِ

دیگه مثلش نیومده

عاشق با صفایی بود

خیلی امام رضایی بود

این رفیقم که می بینی

انیس و یارو یاورم

عزیزتر از برادرم

نور دو چشمون تَرَم

وقت وداع آخرش

می گفت بگو به مادرم

از خدا خواستم همیشه

که برنگرده پیکرم

این رفیقم غلام علی

نوحه خونه روضه خونه

وقتی دل بابات میگره

شعرای اونو می خونه

آخرش حاجتمو من می گیرم

یه روز از عشق تو

مولا می میرم

قربون کبوترایِ حرمت

قربون این همه لطف و کرمت

موافقین ۲ مخالفین ۱ ۹۲/۰۵/۲۳
علیرضا احمدی

نظرات  (۱)

شعرت خیلی خوبه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی